امارت اسلامی طالبان اینک در مخمصهای بزرگ گرفتار آمده است. آنان بیست سال تمام با صلابت و به کارگیری راهبردهای چریکی، برای شکست سلطۀ استعماری در افغانستان، ز را به خوبی پاس داشتند. اما به محض خروج نیروهای آمریکایی، تمام منابع سرشار، دستگاه اقتصاد و ادارۀ کشور، همراه با عناصر تحصیلکرده و حرفهای و نیز نهادهای جهانیِ خدمات اجتماعی، یکباره ناپدید شدند.
طالبان افغانستان زمانی بیهیچ مقاومتی پای به کابل نهادند که همهچیز در حال فروپاشی بود و آنچه باقی مانده بود نیز با خروج نیروهای فعال و متخصص جامعه و همچنین با رفتن دلارها، به کلی از میان رفت.
پیروزی امارت اسلامی طالبان در حقیقت بر پایۀ همان توافق صلحی استوار شد که میان ایالات متحده و طالبان افغانستان در قطر منعقد گشت. اما در ادامۀ این توافق، آن دولت فراگیر و وسیعالبنیادی که میبایست میان افغانان شکل گیرد، قربانی اختلافات و کشمکشهای سنتی داخلی شد.
فرار شرمآور رئیسجمهور پیشین، اشرف غنی، میدان را به طور کامل به طالبان افغانستان واگذاشت. در پی آن، مشاوران سیاسی و دیپلماتیک توسط طالبان کنار زده شدند و فرماندهان میدانی جهادی با شتاب بر امارت اسلامی مسلط گشتند.
نمونۀ روشن این وضعیت، ماجرای والیان کابل و بلخ و نیز بیشتر انتصابات وزارتی و حکومتی است. از سوی دیگر، داعش خراسان و دیگر جریانهای جهادی مستمر که هیچ بدیلی جز «جهاد» برای خود نمیشناسند، طالبان افغانستان را به چشم سازشکار مینگرند؛ در حالیکه اپوزیسیون لیبرال راه گریز را در پیش گرفته است. در دوران پس از جهاد، اکنون زمان اجرای شریعت فرا رسیده است، اما شریعتی که در قالب اسلام قبیلهای افغانستان جلوهگر میشود و صورتی بس غیرانسانی دارد.
طالبان افغانستان بهعنوان یک تشکل مذهبی، تنها ساختاری را که میشناسند «امیر» یا «خلیفه» و شورای برگزیدۀ اوست؛ مدلی که آن را همانند دولت اسلامی گذشته و حال میانگارند.
اکنون که طالبان با شتاب و ناگهانی کابل را در اختیار گرفتند، همۀ سازوکارهای دولت، اقتصاد، کسبوکار و نیز متخصصان و کارگزاران، یکسره ناپدید شدند. نان نیست، آب نیست، دارو و درمان نیست، کار و کسب نیست، کارگزاران دولتی نیستند و نظام مالی نیز از هم فروپاشیده است. بیش از نیمی از مردم افغانستان در گرسنگی دست و پا میزنند و چرخ دولت و اقتصاد از حرکت بازایستاده است.
اگر محاصرۀ مالی جهانی اندکی دیگر ادامه یابد، باید دید مردمان قحطزده، درمانده و بیکار افغانستان چه قیام و آشوبی برپا خواهند کرد. با این همه، سرسختی و لجاجت حکومت طالبان پایانی ندارد و جامعۀ جهانی نیز سخت بر شروط خویش پافشاری میکند.
در اسلامآباد نشستی با حضور نمایندگان دیپلماتیک ایالات متحده، چین، روس و پاکستان برگزار شد که در بیانیۀ پایانی آن همان شروطی برجسته گردید که جامعۀ جهانی بارها بر آن تأکید کرده است: تشکیل حکومت فراگیر و مشارکتی در افغانستان، پایبندی به حقوق بینالملل بهویژه حقوق زنان، و اتخاذ اقدامات قاطع علیه سازمانهای تروریستی جهانی برای جلوگیری از هرگونه تهدید احتمالی تروریستی از خاک افغانستان؛ مطالباتی که پاکستان، ایران، چین، روسیه و تمامی کشورهای آسیای میانه بر آن پافشاری میکنند.
خواستهایی مشابه نیز در نشست «گفتوگو پیرامون افغانستان» که با حضور مشاوران امنیت ملی هشت کشور در دهلی برگزار شد، مطرح گردید و در آن بیشترین تأکید بر مهار تهدیدهای تروریستی برخاسته از افغانستان بود.
اکنون طالبان افغانستان در برابر دو راهی قرار دارند: جز پاکستان و قطر، حکومت طالبان در سراسر جهان تنها مانده و از پذیرش دیپلماتیک که بهشدت بدان نیازمند است، بیبهره است. ادارۀ افغانستان برای بازسازی اقتصاد، ساماندهی امور دولتی و مقابله با بحران فزایندۀ انسانی، به کمکهای کلان خارجی نیازمند است. ازاینرو، تنها راه عملی در برابر طالبان آن است که با رویکردی عملگرایانه، هم به مطالبات جامعۀ جهانی و هم به نیازهای اساسی مردم افغانستان پاسخ دهد.
جهان تنها از دو جهت به افغانستان توجه دارد: نخست، اینکه این کشور بار دیگر به کانون تروریسم جهانی بدل نگردد؛ و دوم، اینکه فاجعۀ انسانیِ مردم افغانستان، میلیونها نفر از آنان را به کوچ اجباری و مهاجرت واندارد. اگر حکومت طالبان بتواند در برابر این دو چالش همراهی جامعه جهانی را جلب کند، ممکن است برایش نوعی نرمش و انعطاف در مواضع بینالمللی پدید آید.
در غیر این صورت، جامعۀ جهانی چرا باید آتشی بزرگ را شعلهور سازد و منتظر فروپاشی طالبان نماند؟ برای فشار آوردن بر پاکستان، در دست آنان «تحریک طالبان پاکستان» همچون ابزاری آماده وجود دارد؛ و حال آنکه پاکستان دیگر توان پذیرش موج تازهای از میلیونها مهاجر افغان را ندارد، و نه از امکاناتی برخوردار است که بتواند شکم آنان را سیر سازد.
چنانکه طالبان افغانستان از «تحریک طالبان پاکستان» برای مقاصد خویش بهره گرفتند و اینک در جایگاه ضامن میان اسلامآباد و آن گروه نشستهاند، نشان میدهد اگر با تنها حامی خود چنین بازی موذیانه و شومی میکنند، پس در قبال حضور گروههای تروریستی خارجی در افغانستان چه بازیها که با ایران، آسیای میانه، چین و روسیه نتوانند کرد!
از همین رو، تمامی کشورهای منطقه نیز با دیدۀ تردید به آنان مینگرند، و ایالات متحده و اروپا هشدار میدهند که در ماههای آینده داعش و القاعده بار دیگر توانایی ازسرگیری اقدامات تروریستی در سطح جهانی را خواهند یافت. خروج طالبان از انزوای بینالمللی و گریز از بحران داخلی، تنها در گرو دگرگونیها و اقداماتی است که جامعۀ جهانی بر آن پای میفشارد.
اگر طالبان چنین نکرده و وابستگی ایدئولوژیک و همپیمانی جهادیشان با گروههای مسلح دیگر همچنان پابرجا بماند و روش فعلی خویش را ادامه دهند، آنگاه خود و افغانستان را در معرض ابتلایی بهمراتب وخیمتر قرار دادهاند.
شدیدترین تبعات این تضاد و بحران نوپای افغانستان، متوجه پاکستان خواهد شد؛ اما دولت پاکستان نه تنها از مواجهه با طالبان افغانستان ناتوان مانده، بلکه تحت فشار وِ کندِترین نوع باجخواهی قرار دارد؛ گروههای وابسته میگویند اگر پذیرفته نشوند، از خاکِ آنسوی مرز دست به عملیات انتحاری و تروریستی خواهند زد.
با توجه به اینکه طالبانِ پاکستانی با بیعت نسبت به امیر طالبان افغانستان اعلام تمکین کردهاند، از منظر نظری، آنها را بخشی از «امارت اسلامیِ افغانستانِ واحد» میتوان شمرد و در نتیجه مسؤولیت اقدامات آنان را نیز باید متوجه حکومت طالبان دانست.
این پرسش هشداردهنده مطرح است که آیا طالبان افغانستان، عمداً یا ناخواسته، پاکستان را نیز با خود غرق خواهند ساخت؟ یا آیا با مصالحه و نزدیکی با تحریکِ طالبانِ پاکستان راه را برای گسترش نمونه «امارت اسلامی» به داخل خاک پاکستان باز میکنند؟[1]
نویسنده: امتیاز عالم
ترجمه:محمدعسکری
منابع:روزنامه جنگ https://jang.com.pk/news/1011378
[1] . https://jang.com.pk/news/1011378
نظر شما